چقدر تعطیلات داشته باشیم کارایی بهتری خواهیم داشت؟
به گزارش پسرک کامپیوتری، آنالیز نسبت فرهنگ کار و تعطیلات در رویکردی تاریخی- اجتماعی حاکی از تغییرات اساسی در رابطه میان این دو مفهوم است.
در بعضی رویکردهای سنتی شواهد بسیاری از تقابل و دایکوتومی کار- فراغت (یا تعطیلات) قابل بیان است. با وجود محدودیت دسترسی به داده های متقن درباره زندگی اجتماعی گذشتگان، بقایای زندگی سنتی در بعضی روستاها یا تمثیل ها و حکایات باقی مانده از دوران کهن تأییدگر تقابل ذاتی کار و تعطیلات در رویکرد سنتی است.
در چنین رویکردی عموماً فراغت و تعطیلات با نوعی بیکاری و بی عاری هم وزن تلقی می شد؛ البته روشن است که در حیات اجتماعی مورد بحث، حدی از فراغت در نظر و عمل مورد تأیید قرار می گرفت اما این اقدام عموماً به بند مفهوم کشیده نمی شد و بخشی از امور مرسوم زندگی تلقی می شد.
برآمدن رویکرد مدیریت علمی و غلبه تایلوریسم در عصر جدید، اما به تغییر در رویکرد پیشین منتهی شد. ژرفای این تغییرات تا بدانجاست که در تایلوریسم می توان تعطیلات و فراغت را به مثابه بخشی از زمان اشتغال و در خدمت کار دانست. در این رویکرد، تلاش شده تا کار و تعطیلات به جای تقابل تاریخی، در کنار یکدیگر و البته در خدمت کار قرار گیرند و مفید بودن یا نبودن آنها با یک مقیاس مشترک کارایی سنجیده گردد.
کارایی اقتصاد بنیان فعالیت های اقتصادی عصری را شکل می دهد که به فراوری انبوه و سرعت بالا معطوف است و این دو را به مثابه ارزش های اساسی فراوری ثروت تلقی می نماید. در این راستا و با این گشتار تاریخی، انتخاب میان کار بیشتر یا تعطیلات بیشتر، نه به صورت پیشینی و محتوم، بلکه در محک با این پرسش معین می گردد که با چه میزانی از هر کدام (کار یا تعطیلات) می توان بهبودی در کارایی پدید آورد؟
این تغییر رویکرد، بزنگاهی تاریخی و مهم تلقی می گردد که به جای تقابل ظاهراً ذاتی تلاش-فراغت، به همنشینی آنان حکم داد و نظام حاکم بر این تغییر که همنشینی عناصر متضاد را در عامل مهم تر کارایی ممکن کرد، فراوری انبوه و صرفه اقتصادی و انباشت ثروت را برای دنیای جدید به ارمغان آورد.
ذیل همین رویکرد است که باورمندان متأخر تایلوریسم به 5 روز کار در هفته (به جای 6 روز کار مرسوم) توصیه کردند و رفته رفته این میزان از کار و تعطیلات در تمام دنیا گسترش یافت. همچنین با توسل به همین معیار است که بعضی بر این باورند که تعداد روزهای تعطیل در هفته بار دیگر باید افزایش یابد و به 3 روز در هفته (در برابر 4 روز کار) برسد. این موضوع، اگرچه همچنان محل جدال است اما نکته مهم در این است که در این مجادلات، کارایی اقتصادی مهم ترین و گاه یگانه معیار، تلقی می گردد. به همین اعتبار، اگر زمانی شواهد متعددی حاکی از افزایش کارایی اقتصادی در ازای تعطیلات بیشتر باشد، دست کم در دنیا توسعه یافته به احتمال زیاد شاهد چنین امری خواهیم بود و همین طور عکس آن نیز صادق خواهد بود. با این حال، آیا می توان از منظر رفاه اجتماعی از چنین رویکردی حمایت کرد؟
پاسخ به این پرسش بسیار سخت است. چرا که کاهش و افزایش میزان تعطیلات اگرچه می تواند کارایی اقتصادی را برای صاحبان ابزار فراوری تضمین کند اما لزوماً نمی تواند رفاه نیروی کار را بهبود بخشد. متأسفانه رفاه نیروی کار لزوماً ارتباطی به کارایی ندارد و از همین رو تابعی که بر این متغیر پایدار نباشد، نمی تواند فراز و فرود رفاه کارکنان و کارگران را شرح دهد.
یکی از مصادیق شاخص این تقابل، موقتی سازی نیروی کار است که ممکن است به نفع صاحبان سرمایه باشد و قید و بندهای حمایت و تأمین اجتماعی و قانون کار را از دست و پای آنان بگسلد اما به طور حتم به کاهش رفاه نیروی کار و سختی زندگی آنان منتهی می گردد؛ به عبارتی گسستن از زنجیر قانون کار از دارندگان ابزار فراوری به، در زنجیر کردن نیروی کار منتهی شده است.
در رابطه با موضوع این جستار نیز می توان این بحث را توضیح داد که موقتی سازی نیروی کار به دگرگونی مفهومی تعطیلات در حیات اجتماعی و اقتصادی کارگران منجر شده است؛ به نحوی که کارگران مذکور، به دلیل پیامدهای آن حتی نمی توانند از تعطیلات استقبال نمایند؛ و از همین رو علی رغم احتیاج آنان (بویژه کارگران یدی) به تعطیلات بیشتر اما در قراردادهای ساعتی، تعطیلات به معنای گسستگی از اشتغال و کار تلقی می گردد و دستمزدی در روزهای تعطیل به آنان تعلق نمی گیرد.
در چنین شرایطی تعطیلی بخشی از فرآیند اشتغال نیست که به معنای تجدید نیرو کردن برای ادامه مشارکت در فراوری باشد، بلکه رابطه اقتصادی میان کارگر و کارگاه به صورت موقت قطع می گردد. بنابراین در چنین فضایی که فرهنگ کار خاص خود را به همراه دارد، تعطیلات بیشتر به شکل تهدید نمودار می گردد تا آرامش بخش. به همین دلیل بعضی از کارگران می کوشند تا در ایام تعطیل نیز به کار روی آورند و از دستمزد مازاد تعطیلات بهره مند شوند و در مشاغلی که چنین حضوری امکان پذیر نیست، تلاش می نمایند تا در تعطیلات و بویژه تعطیلات طولانی در شغل موقت دیگری مشغول به کار شوند؛ مهم ترین مصداق آن انتخاب رانندگی به عنوان شغل موقتی و گاه به گاهی دوم است. در هر دو صورت مذکور، معنای پیش بینی شده برای تعطیلات از دست می رود و حتی در تقابل با آن قرار می گیرد. بنابراین در این فضای فرهنگی اقتصادی، تعطیلات کارکرد دگرگونه ای می گیرد.
در کنار این روایت تاریخی و ویژگی های خاص آن، می توان جنبه های دیگری از نسبت میان فرهنگ کار و تعطیلات را نیز اعلام کرد و آن، تمایزات بنیادین میان اصناف مختلف در مواجهه با تعطیلات عمومی است.
برای نمونه در حالی که بعضی مشاغل و اصناف در ایام تعطیلات عمومی، کاملاً دست از کار می شویند، بعضی دیگر در ایام مذکور، روزهایی پر مشغله تر را تجربه می نمایند. این گروه ها در مقایسه با عموم مردم، فهم کاملاً متفاوتی از تعطیلات دارند. کافی است کارکنان قنادی یا گلفروشی را در نظر بگیرید که حتی در واپسین لحظات تحویل سال نو نیز در کارگاه یا مغازه خود مشغول به کار هستند. مصداق دیگر این موضوع، پلیس هدایت و پلیس راهور است که در همه ایام تعطیل در حالت آماده باش کامل قرار می گیرند و روزهای سخت و پرمشغله ای را سپری می نمایند. بعضی از این پلیس های وظیفه شناس هیچگاه نمی توانند در ایام تعطیل در کنار خانواده باشند. اگر کمی به اطرافمان بنگریم گروه های متعدد دیگری را می یابیم که تعطیلات عمومی برایشان به معنای کار بیشتر است؛ کارکنان راهداری، اورژانس، آتش نشانی و... بنابراین فرهنگ کار در اصناف مختلف، نسبت متمایزی با تعطیلات عمومی دارد و این مفهوم در بعضی از اصناف تداعی گر مشغله بیشتر و برای بعضی فراغت کامل است.
*پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی و هیأت علمی مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی
منبع: ایران
منبع: خبرگزاری پانا