مهربان تر از مرگ گویا شد
به گزارش پسرک کامپیوتری، به گزارش خبرنگار خبرنگاران ، این رمان عاشقانه هفدهمین اثر ناصر پروانی است.
در مقدمه مهربان تر از مرگ می خوانیم: تارو پود بدنم درد می نماید. انگار سلول به سلول تنم را نشانه های بیماری در برگرفته است. نشد هرچه کوشش کردیم، علم و تجربه نتوانستند مرهمی بر دردهایمان بگذارند. تا عاقبت مرگ رسید و تمام دردها را سرانجام بخشید. دلتنگ تر از خود واژه جدایی بودم، جداتر از واژه دلتنگی. نرسیدن در دهلیزهای قلبم بیداد می کرد. بطن به بطن وجودم لبریز از نشدن ها بود. به گمانم بودن، شدن، تماشا، رسیدن، همگی با یک نون اضافه سرسفره زندگی من مهمان بودند، تا اینکه مرگ رسید و همه نون های نبودن، نشدن، نتماشا و نرسیدن ها را به یکباره بلعید. زورم به نابرابری ها نمی رسید. به ناسپاسی ها، به نادانی ها و به ناملایماتی که ناجوانمردانه قاصدک وار در دشت وسیع روزگارمان پراکنده شده بودند. تا اینکه مرگ مقتدرانه در یک لحظه همه را به سرانجام رسانید. بیهودگی چنگ می زند به سلسله جبال افکار پیچ در پیچم...
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران